فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • عربی

آوایش

ویرایش
  • /مُتَعَبِّد/

متعبد (قدیم)

  1. جای عبادت. عبادتگاه.
    سلطان یک خانه از برای متعبد خویش ترتیب فرمود. «جرفادقانی»
  1. عابد، پارسا. متدین، دیندار.
  2. آنکه‌به تکلف و زور عبادت می‌کند و می‌خواهد خود را عابد نشان دهد.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین