مرد
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- پهلوی
آوایش
ویرایش- /مَرد/----/خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.مرد (جمع مردان)
اسم
ویرایشمرد
- جنس نرینه انسان، انسان مذکر بالغ، شوهر، مقابل زن. کسی که شایستگی انجام کاری را دارد. کنایه از شجاعت، دلیری، بخشندهگی.
- از فارسی میانه مِرد از فارسی باستان مرتیه.
- (گیاهی): مُرد یا مورْد، از گیاهان مقدس ایرانیان باستان.
صفت
ویرایشمُرد
- مُردن، مرگ.
اسم مصدر
ویرایشمردّ
- بازگشت، بازگردانیدن.
ریشه شناسی۲
ویرایشریشه لغت
ویرایش- نیاهندوایرانی
اسم
ویرایشمَرَدّ
- یا همان آمارد، نام شهرهای آمل و آموی از نام این قوم گرفته شده و ساکنان این دو شهر و بسیاری شهرهای دیگر از این قوم میباشند.
––––
برگردانها
ویرایشترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
|
منابع
ویرایش- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین