پرس
(پُ)
(اِم
صفت ویرایش
- پرسیدن، پرسش.
(اِ
فارسی ویرایش
- در ترکیب به معنی پرسنده میآید: بازپرس، احوالپرس.
پِرْسَ :(persa) در گویش گنابادی یعنی گشت و گذار ، تحقیقات میدانی برای سر درآوردن از چیزی یا بررسی صحت و سقم چیزی
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(پِ رِ)
ریشهشناسی ویرایش
اسم ویرایش
- دستگاه فشار که در صنایع سنگین و سبک مورد استفاده فراوان دارد، منگنه (فره)
- خبرگزاری، مرکز تهیه و انتشار خبر.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(~.)
ریشهشناسی ویرایش
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
(پَ)
اسم ویرایش
- پرده، حجاب.
منابع ویرایش
- فرهنگ لغت معین
برگردانها ویرایش
- فرانسوی
اسم ویرایش
- سهم غذا مخصوص یک ن
- انگلیسی
- vise