فارسی

ویرایش

گونه‌های دیگر نوشتاری

ویرایش

ریشه شناسی

ویرایش
  • ایرانی

آوایش

ویرایش
  • [پَنْگ]

پنگ

  1. خوشه خرما، خوشه موز.
  2. خوشه خرما که خرماهای آن را پس از جدا کردن خرما به مصرف سوختن ميرسد.
  3. چوب که ترکان اغاج گويند. (برهان قاطع)
  4. وقت بامداد که به عربی صبح خوانند.
  5. دريچه خانه. (برهان قاطع)
  6. کفن: وُلف در فرهنگ شاهنامه به‌معنی کفن يا نعش گمان کرده و آن را از لغت شاهنامه عبدالقادر و بعض نسخ شاهنامه از حکايت بردن بشوتن تابوت اسفنديار را نزد گشتاسب و از حکايت پادشاهی همای نقل کرده و در اين دو حکايت در نسخی که در دسترس ما بود بجای پنگ کلمه تنگ هست و اغلب صفت تابوت است .
  7. کاسه مسين يا روئين برای پيمودن آب روان را که ته آن سوراخ تنگی کنند و در آب گذارند چون پر گردد و در ته نشيند يک پنگ شود و اکثر آبياران ميدارند و در مقسم آب نهند. (فرهنگرشيدي)
  8. يک حصه از ده هزار حصه شبانه روز است چه شبانه‌روز را به ده هزار قسمت کرده‌اند و هر قسمتی را يک پنگ خوانند. (برهان قاطع)
  9. يک حصه از ده حصه شبانه روزی چه شبانه‌روز را به ده قسمت کرده‌اند و هر قسمتی را پنگی گويند. (آنندراج )
  10. پنج. پنجال. گرفتن گوشت کسی با سر انگشتان، نشگون .
  1. خوشه خرما.

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین