کمر
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- پهلوی
آوایش
ویرایش- /کَمَر/
اسم
ویرایشکمر
- (جانوری): بخشی از بدن انسان از انتهای آخرین دنده (قفسه سینه) تا لگن خاصره. میان، پشت، آنچه بر میان بندند، کمربند.
- جانوری): دور تا دور بالای کفل
- میانه و وسط کوه.
- کِمِرَ: در گویش گنابادی یعنی کنار کوه ، جاده کوهستانی ، راه کنار کوه
استعاره
ویرایش- کمر کاری را شکستن کنایه از: بخش مهمی از آن کار را انجام دادن.
- کمر راست کردن کنایه از: تجدید قوا کردن، دوباره نیرو گرفتن.
––––
برگردانها
ویرایشترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
ویرایش- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین