انگلیسی

ویرایش

دیگر شکل‌ها

ویرایش
  • (بدون کاربرد)

begynnynge

ریشه‌شناسی

ویرایش

اسم فعل واژهٔ begin

آوایش

ویرایش
  • آوا-ان: bĭgĭn'ĭng, آیپا: /bɪˈɡɪn.ɪŋ/, سمپا: /bI"gIn.IN/
  • noicon(پرونده)
    خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.

خطای لوآ در پودمان:en-headword در خط 336: attempt to index field 'plqual' (a nil value).

  1. (ناشمردنی) آغاز (کاری یا چیزی)

، شروع یا ابتدای یک حالت یا یک بازه از زمان. ورود به یک جریان یا دوره، نخستین بخش از یک زنجیره

  1. برای شروع، به صورت مقدماتی
  2. منشأ اصلی، سرچشمهٔ یک مساله، آنچه نخستین عامل روی دادن یا بوجود آمدن چیزی شد.
  3. در آغاز، در شروع، بخش نخست چیزی که دارای درازا یا مدت باشد:
    The author describes the protagonist's youth in the beginning of the story
    نویسنده در آغاز داستان، دورانی جوانی نقش اصلی را توصیف می کند.

هم‌معنی

ویرایش
  • (آغاز، ورود به کاری)
commencing, start, starting
  • (مقدماتی، برای شروع)
element, embryo, rudiment
  • (سرچشمه، عامل نخست، منشأ اصلی)
origin, source, start, commencement
  • (بخش نخست از چیزی که دارای درازا یا مدت است)
head, start

عبارت‌های گرفته شده

ویرایش

برگردان در دیگر زبان‌ها

ویرایش
  1. beginning
  1. حال استمراری beginning.خطای لوآ در پودمان:utilities در خط 145: attempt to index upvalue 'category_namespaces' (a nil value).
    He is beginning to read a new book.
    او یک کتاب تازه را آغاز کرده است.

برگردان در دیگر زبان‌ها

ویرایش

خطای لوآ در پودمان:languages در خط 258: attempt to call method 'fixDiscouragedSequences' (a nil value).

  1. (غیررسمی) آغازین، آغاز، نخست، اول، بخش نخست یا آغازین چیزی که دارای درازا یا مدت باشد.
    in the beginning paragraph of the chapter
    در بند آغازین فصل
    in the beginning section of the course
    در بخش نخست دوره ی آموزشی

هم‌معنی

ویرایش