آش
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- نیاهندوایرانی
آوایش
ویرایش- /آش/
اسم
ویرایشآش
- غذای آبداری که از حبوبات و روغن و سبزی و مانند آن درست کنند.
- آهار و مایعی که برای دباغی پوست حیوانات به کار برند
مثال
ویرایش- آش برای کسی پختن: توطئهای برای کسی ترتیب دادن.
- آش همان آش کاسه همان کاسه: وضع به همان منوال است که بود، هیچ تغییر نکرده
- آش را با جاش بردن: کنایه از آدم طمع کاری که علاوه بر آش به کاسه آن نیز نظر دارد، کسی که انتظار بیمورد و بیش از حق خود دارد.
زبان دیگر
ویرایشریشه لغت
ویرایش- بهاری
اسم
ویرایش––––