فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /آشُفتَن/

  مصدر فعل لازم

ویرایش

آشفتن

  1. منسوب به آشوب؛ عصبانی شدن، تندی کردن. از هم گسیختن رشته کارها، پریشان شدن.
  2. مختل شدن امور. خشم گرفتن. به هیجان آمدن. شورش کردن. شیفته شدن. رنجیدن.

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین