فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /آمودهِ/

  صفت مفعولی ویرایش

آموده

  1. (قدیم): آراسته، آراسته شده. مزین، زینت یافته.
    آموده ممکن است در زبان معیار باستان به سه بخش آ - مَو - دِ قابل تجزیه باشد.

  کهن واژه ویرایش

  1. یکی از تأثیرات نامحسوس صفات جانوران بر زندگی و زبان بشر، گربه یا صدای گربه بوده که در کلماتی چون موبد، مولوی و در اصطلاح اخیر «آموده» لحاظ شده است.
    آمَوده باید تصحیف شده «آمَئودِ» یعنی ملتمس مانند گربه باید باشد. میو یا میومیو در دنیای باستان بصورت مَئو یا مَئومَئو تلفظ می‌شده است.

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس