فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش
  • پهلوی

آوایش

ویرایش
  • اَفسَر/

افسر

  1. کلاه، تاج، دیهیم.
    در حصن بگرفت و اندر نهاد/ سران را ز خون بر سر افسر نهاد «فردوسی»
  2. کسی که در ارتش درجه‌اش از ستوان به بالا باشد، صاحب منصب.
  3. از اسامی زنانه ایرانی.

برگردان‌ها

ویرایش

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین/ شاهنامه