فارسی

ویرایش

ریشه شناسی

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • [تَرْدَماغ]
  1. سرخوش و نیم مست. تازه دماغ. خوش. خوشحال. خوشدل. شنگول. پر از نشاط و خرمی. بانشاط ، سرزنده.
    در سراج نوشته که مستی چند مرتبه دارد، اول سرخوش ، بعد از آن تردماغ ، بعد از آن سیه‌مست ، بعد از آن خراب (غیاث اللغات)

  صفت‌مرکب

ویرایش
  1. با نشاط، سرزنده.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین