(ثَ)

مصدر متعدی

ویرایش
  1. قرار دادن، بر جای بودن.

(اِم

  1. استواری، پایدا
  1. نوشتن.
  1. حجت، دلیل.
  2. مهر توقی

فارسی

ویرایش

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. مرد معتمد، استوار.
  2. مرد دلاور.
  3. ثابت رأی.

(اِمف.)

  1. قرار داده شده.
  2. در حقوق نوشتن قراردادها و مشخصات املاک در دفاتری که از طرف دولت برای این امور ثبت شده. ثبت مربوط به قراردادها را ثبت اسناد و ثبت مربوط به املاک را ثبت املاک نامند.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(ثَ بَ)

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. مورد اعتماد، کسی که قول او حجت باشد.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

ویرایش
ایتالیایی

registrazione

انگلیسی
write in