فارسی

ویرایش

ریشه شناسی

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • [خُل]

خُل

  1. آن‌که رفتار و حرکاتش عاقلانه نیست؛ ابله، احمق، نادان، چل.

ریشه شناسی۲

ویرایش

خَل

  1. (قدیم): خلیدن‌.
  2. (عربی): سرکه.

ریشه شناسی۳

ویرایش

خِل

  1. آب بینی.
  1. خِلْ: در گویش گنابادی یعنی آب دماغ ، آب بینی
  2. خَلَ: در گویش گنابادی یعنی خاله ، خواهر مادر
  • ترکی
  1. خله. خیل. خلم: خلطی که از بینی انسان یا جانوران برآید.

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن