فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • پهلوی

آوایش

ویرایش
  • /رَمِه/

رمه

  1. گله، بویژه گله حیوانات اهلی. گله گاو، گوسفند، اسب. استعاراِ مردم، جماعت.
    چو شد ساخته کار لشکر همه/ برآمد سر شهریار از رمه «فردوسی»

ریشه شناسی۲

ویرایش
  • عربی

رُمَّة

  1. پاره رسن پوسیده، ریسمان پاره، پیشانی.
  2. رمة:استخوان پوسیده، مغز استخوان، مورچه پردار، کرمک چوب‌خوار، خاک نمناک.

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین/ شاهنامه

زبان دیگر

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • بهاری

آوایش

ویرایش
  • /رَمِه/

رمه

  1. (توهین‌آمیز): مترادف آلت تناسلی زن، و مهبل در زبان فارسی و زبان‌های دیگر.
    نَنَی رَمِه!
    کُس مادرت!