زَر Gold [طلا].

فارسی

ویرایش

گونه‌های دیگر نوشتاری

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • نیاهندوایرانی

آوایش

ویرایش
  • [زِر]

  اسم صوت

ویرایش

زِر

  1. صدای ناخوشایند مانند صدای گریه یا صدای سازی که ناشیانه نواخته شود.
    برخی اسامی و اصطلاحات کهن مثل زرتشت، حضرت از این واژه انشقاق یافته‌اند.

ریشه شناسی۲

ویرایش

زَر Zar

  1. در زبان عامیانه طلا.
  2. مجاز از پول یا سکه [فرهنگ حییم]
  3. فلزی زرد رنگ و گران قیمت که برای ساختن زیورآلات و سکه مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  4. زر جعفری: منسوب به جعفر برمکی که پس از رسیدن به وزارت دستور داد تا سکه‌ها را از زر خالص بزنند.
  5. زهر در گویش بهاری.
  1. زرخال.
  2. پیر و فرتوت.
  صفت فاعلی
ویرایش
  1. آن که با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوز، چکن دوز می‌کند.
  صفت مفعولی
ویرایش
  1. پارچه زردوزی شده، گلابتون.

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

از واژه زَر (زَر آب، زرافشان، زراندود، زربافت یا زَربَفت، زَرفام، زَرکش، زرکوب، زرگون و زرّین، زرینه، زریون را داریم).

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

اسپانیایی: oro

اشتقاق

ویرایش
  • Zar: Gold [زر]. F. Money [پول].
  • Zar-andoud زراندود ‌Overlaid with gold.
  • Zar-baaft زربافت a. Woven with gold. _n Brocade; g. Clotht [often زربفت].
  • Zar-parast زرپرست ‌Mammonist.
  • Zar-khiz زرخیز Auriferous. By e. Rich(in natural resources).
  • Zar-faam زرفام Golden.
  • Zar-douzi زر دوزی ‌Gold embroidery.
  • Zar-koub زرکوب Gold blocker.
  • Zar-varagh زر ورق P. Made of gold leaf.
  • Zari زری Brocaded silk.
  • Zarrin زرّین Golden.[۱]

The Shorter Persian-English Dictionary. By:S. Haim. Press:Farhang Moaser. ISBN 964-5545-07

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

فرهنگ بزرگ سخن

  • فرهنگ فارسی-انگلیسی حییم. نشر فرهنگ معاصر. ISBN 964-55445-07
  • The concise English-Persian Dictionary. by Abbas Aryanpur Kashani and Manoocher Aryanpur Kashani. AmirKabir Publishing Corp. ISBN 964-00-0128-7
  • The Shorter English -  Persian Dictionary. By: S. Haim.
  1. The Shorter Persian-English Dictionary. By:S. Haim. Press:Farhang Moaser. ISBN 964-5545-07