فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • ایرانی

آوایش

ویرایش
  • /شُـ/

شُـ

  1. شب، تاریکی.
  2. آهار که بر روی تار پارچه‌ای که بافند، مالند.
  3. در گویش گناباد یعنی شوهر.

  بن مضارع شدن

ویرایش

شُو

  1. شدن، جزء پسین بعضی از کلمه‌های مرکب، به معنی شونده.
  2. عمل شستن.
  3. شوی، شوهر.
  4. در گویش گنابادی یعنی شب.

زبان دیگر

ویرایش
  • انگلیسی

شُـ

  1. برنامه نمایشی (بویژه در تلویزیون).

زبان دیگر

ویرایش

نیشابوری و خراسانی

ویرایش
  1. شب

زبان دیگر

ویرایش
  1. شب

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن