لب
(لَ)
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایشاسم
ویرایش- کنارة هر چیزی.
- بخش بیرونی دهان. ؛ ~ چشمه بردن و تشنه برگرداندن کنایه از: رند و هوشیار و سیاست مدار بودن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(لُ بّ)
ریشهشناسی
ویرایش- خالص و برگزیده از هر چیزی.
- مغز، مغز چیزی.
- عقل.
جمع
ویرایش- الباب.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
(~.)
- سیلی، تپانچه، کا
جمع
ویرایش- تو ~ رفتن شرمسار شدن، خجل شدن. ؛ ~تر کردن الف - سخن گفتن. ب - چیزی نوشیدن. ؛ ~گزیدن تأسف خوردن.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین
اسم
ویرایش- لب
آوایش
ویرایش[lab]
برگردانها
ویرایشترجمهها
- ایتالیایی
اسم
ویرایش- انگلیسی
- puss
- nucleus
- lip
- cheek
- brink
- bank
- underlip
- taste
- shore
- revolute
- punch line
- pout
- lipstick
- lipreading
- lipping
- liplike
- lipless
- lip reader
- lip read
- jib
- heart
- hare lip
- gist
- gilt edge
- edge perforated
- edge notched
- cultrated
- cultrate
- concise
- chops
- acheilous
- acheilos
- whicker
- pouter
- mutter
- mump
- lippy
- labium
- frontal lobe
- flatware
- faceplate
- bilabiate
- acheilia
- tidewaiter
- mumble
- labiate
- edge punched card
- window seat
- flews
- crow's foot
- fluff
- spigot