فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • عربی

آوایش ویرایش

  • /م‍َصدَر/

  اسم ویرایش

مصدر

  1. (ادبی): در دستور زبان کلمه‌ای که با افزودن پسوند ــَـ ن به آخر بُن ماضی ساخته می‌شود و بر انجام کار یا داشتن حالتی یا اِسناد، بدون مفهوم زمان و شخص دلالت میکند، مانند بردن و گفتن.
    مصادر سقیمهٔ زبان فارسی که در اعلال گاهی از حروف اصلی مصدر یک یا دو حرف بیشتر باقی نمی‌ماند، قابل استقلال نیست. «طالبوف»
  2. فعلی است بدون زمان و ضمائر. جمع مصادر
  3. منبع، جای بازگشت، سرچشمه.
  4. (نظامی): گماشته.
    به یاد تیمسار و مصدرش افتاد. تیمساری که بازنشسته بود، اما مصدر داشت. «دانشور»

واژه‌های مشتق شده ویرایش


برگردان‌ها ویرایش

  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ فارسی

زبان دیگر ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • عربی

آوایش ویرایش

  • /مُصَدَّر/

  صفت ویرایش

مصدر

  1. (قدیم): ویژگی جایی که کسی یا چیزی در بالای آن قرار گرفته باشد. مقدم داشته شده، در صدر قرار داده. در ابتدا آورده شده.
  2. آنکه به ریاست و صدارت رسیده. کسی که در صدر جای دارد. صدرنشین.