پلیس

فارسی

ریشه لغت

• فرانسوی

آوایش

• /پُلیس/

اسم

پلیس

1. مجموعه نیروهای انتظامی یک کشور، شهر یا جامعه. پاسبان، آژان.

   پلیس که گاهی پلیز هم مسموع میشود، به دو قسمت پل - ایس قابل تجزیه است که در اصل بجای ایس همان ایز درست است.

واژه‌های مشتق شده

• خودروی پلیس

---

برگردان‌ها

ترجمه‌ها

• انگلیسی: polis
• policeman
• ایتالیایی: poliziotto
• polizia
• agente
• انگلیسی: peeler
• gendarme
• cop
• bobby
• vice squad
• shore patrol

• runner
• policeman
• police station
• police reporter
• police power
• police force
• plainclothesman
• patrolman
• patrol wagon
• paddywagon
• german shepherd
• flatfoot

• secret police
• roundsman
• raid
• posse
• mountie
• gestapo
• seal off
• nark
• squad car
• police state

منابع

• فرهنگ بزرگ‌سخن/ فرهنگ شمس