پل
فارسی
ویرایشریشهشناسی
ویرایش- فارسی
آوایش
ویرایش- [پُل]
اسم
ویرایشپل
- (ساختمان): آنچه دو طرف مکانی مانند رودخانه، دره، و خیابان را به هم متصل میکند.
- (برق): مدار خاصی که برای اندازهگیری بعضی کمیتهای الکتریکی نظیر مقاومت، ظرفیت، و مانند آنها بهکار میرود.
- (ورزش): در کُشتی، حالتی که در آن، کشتیگیر برای فرار از ضربهٔ فنی شدن، با استفاده از سر و پاها، بدن خود را بهسمت پشت و بهصورت پل قوس میکند.
- بندی که برای نگهداشتن کمربند بر کمر شلوار، پالتو، و بعضی لباسهای دیگر میدوزند.
- پُلُ: در گویش گنابادی یعنی پول، سرمایه، نقدینگی، درآمد، و نیز راه چوبی با آجری و بتونی که بر روی رودخانه برای عبور میسازند.
- پَلِ :(pale) پُلُ: در گویش گنابادی یعنی یکی از دو جفت، تک کفش.
ریشهشناسی۲
ویرایشاسم
ویرایشپَل
- (قدیم): هریک از قطعه زمینهای کوچک و تقریباً مساوی که اطراف آن را با خاک بالا آورده، آمادهٔ کشتوکار کرده باشند.
- کَرْت، مرزی که فاصله شود میان قطعههای کشت.
- هر چیز که ریسمان بر کمرش بندند و در کشاکش آرند تا بانگ کند.
- (چوپانی): برآمدگی بین دو بخش زمین کشاورزی که زمینها را برای آبیاری بهتر از هم جدا میکند.
ریشهشناسی۳
ویرایشاسم
ویرایشپِل
- (جانوری): پنجه یا تمام دست و پنجه.
- پاشنهٔ پا.
پهلوی
ویرایشاسم
ویرایشپُل
- آنچه که دو قسمت جدا از هم را به یکدیگر وصل کند.
- پل خربگیری: کنایه از معبری که بهآسانی نتوان از آن گذشت.
––––
برگردانها
ویرایشترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
ویرایش- فرهنگ فارسی معین
- فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-91-6