فرهنگ چین قدیم

فارسی

ویرایش

ریشه‌ لغت

ویرایش
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ چین دارد
ویکی‌سفر یک راهنمای سفر برای چین دارد.

آوایش

ویرایش
  • /چین/

چین

  1. چین، چروک، تا، خط، شیار‌‌‌. برآمدگی کوچکی که بر اثر مچاله شدن، تا شدن یا تا خوردن، بر سطح معمولا صاف پدید می‌آید.
    چین در زبان معیار باستان به معنی کتف یا شانه است، ظاهراً اطلاق چین به مردمی تحت همین عنوان، نوعی عادت و رفتار ایشان بوده که اکنون منسوخ شده است. آنها بر خلاف ایرانیان حمل بار را بوسیله چوب یا میله‌ای که بر کتف می‌گذاشتند، حمل می‌کردند، بدین سبب فرهنگ و تمدن آذرگشسپی ایشان را چین نامید است.
  2. روی در هم کشیدن، در غضب شدن.

  صفت فاعلی

ویرایش
  1. در بعض ترکیبات به معنی «چیننده» آید: خوشه چین، گلچین.

ریشه شناسی ۲

ویرایش

  نام‌جا

ویرایش

چین

  1. کشوری در خاور، آسیا، از سرزمین‌های ناشناخته برای ایرانیان شاهنامه که در ساحل دریای‌چین قرار داشت.
    بدان ای شهنشاه ترکان و چین ..... گسسته دل روشن از به گزین
  2. دریای‌ چین محل اختفاء جمشید بود یعنی ایرانیان از آن‌دوران با این سرزمین آشنا بودند. ولی نباید تصور کرد منظور کشور چین امروزی باشد.

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش