فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /آبِه/

آبه

  1. (پزشکی): مایع آمنیوتیک؛ مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج می‌شود.
  1. در زبان کودکان خرد، آب
  2. در نوشابه و شورآبه و دوآبه، آب
  3. لیزابه و لعابی که با جنین توأم برآید از شکم مادر. سخد. شاهد. نخط.
  4. پدر
  5. ننگ و رسوائی، رسوائی و شرم
  6. گلو گرفته
  7. جمع بهو
  8. یاد آوردن چیز را
  9. طایفه و ایلی از ترک .

اسم خاص

ویرایش
  1. آبه
  1. نام قریه‌ای نزدیک ساوه و نسبت بدان آبی است و آن را آوه نیز گویند و نسبت بدان آوی باشد.
  2. نام قریه‌ای به اصفهان.
  3. نام شهری در آفریقا.

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه
  • انگلیسی: abbe

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن