فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /

'

  1. آنچه بسوی آن تیر می‌اندازند، هدف، نشانه. جایی که بر آن‌ نشانه میگذارند، نشانه‌گاه.
  2. تلی از خاک که نشانه تیر را بر روی آن قرار دهند.
  3. (قدیم): فاصله تیرانداز تا نشانه‌گاه؛ تیررس. سر تیز خیش که در زمین فرو میرود و آن را شیت. میکند.

  کهن واژه

ویرایش
  1. آماج در زبان معیار باستان ممکن است به دو کلمه آم - آج قابل تجزیه باشد؛ که مفهوم کلی از اصطلاح فوق به معنی زن گرسنه بوده است.

واژه‌های مشتق شده

ویرایش

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس