سر تیر

فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • پهلوی
ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ تیر دارد

آوایش

ویرایش
  • /تیر/

تیر

  1. منسوب به تیر ماه.
  2. چوب راست و باریک با نوکی آهنین و تیز که با کمان آن را به طف شکار یا دشمن پرتاب کنند.
    نبد کارگر تیر بر گبر اوی ..... ازان تیزتر شد دل جنگجوی
  3. گلوله‌ای که از تفنگ، توپ و مانند آن‌ها شلیک می‌شود.
  4. سیاره عطارد.
  5. بخش، بهره، نصیب.
  6. تیْر: در گویش گنابادی یعنی کشته شدن ، ترور شدن ، به قتل رسیدن ، به نشانه و هدف زدن

  استعاره

ویرایش
  1. «تیر کسی به سنگ خورده» کنایه از: ناکام شدن، در نقشه خود شکست خورده.

––––

برگردان‌ها

ویرایش
ترجمه‌ها

منابع==

ویرایش