احمق
فارسی
ویرایشریشه لغت
ویرایش- عربی
آوایش
ویرایش- /اَحمَق/
صفت
ویرایشاحمق
- کمعقل، بیخرد، نادان. مرد بیعقل، کمخرد، سادهلوح، در فارسی کودن، گاگول، دبنگ، دنگ، دنگل، کردنگ، کردنگل، کهبل، دند، کالیو، اسکل به این معانی گفته شدهاست.
کهنواژه
ویرایش- احمق ممکن است در زبان معیار باستان به صورت اَح - مق قابل تجزیه باشد، و «مق» را باید همان مُغ تلقی نمود.
منابع
ویرایش- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس