فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /آفتابِ/لبِ/بام/

  اسم مرکب

ویرایش

آفتاب‌لب‌بام

  1. (گفتگو): فرد پیری که در شُرف مرگ و نابودی است؛ سالخورده نزدیک به مرگ.
    دار و ندار من برای شما چند نفر اولاد است ... والّا از من گذشته و آفتاب لب این بامم. «نظام‌السلطنه»

مترادف‌ها

ویرایش

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن