فارسی

ویرایش

ریشه لغت

ویرایش
  • فارسی

آوایش

ویرایش
  • /آفتاب/نِشین/

  اسم مرکب

ویرایش

آفتاب‌نشین

  1. خوش نشین و به مجاز بیکاره و تنبل.
    از قراری که می‌بینم، آفتاب نشینید و کِشت و زراعتی ندارید. «جمال‌زاده»

  مَثَل

ویرایش
  1. کسی را آفتاب نشین کردن، کنایه از: او را بیچاره و خانه نشین کردن.

مترادف‌ها

ویرایش

منابع

ویرایش
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین