فارسی

ویرایش

(خُ)

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. از پارسی میانه (xwar) از ایرانی باستان () (مقایسه کنید: کردی سورانی خۆر ، کردی کرمانجی xor و xur، آسی хур (xur) و اوستایی 𐬵𐬎𐬎𐬀𐬭𐬆 (hvarə) ) از پیش-هندو-اروپایی sóh₂wl̥ (مقایسه کنید: سنسکریت स्वर् ‎(svàr), सूर्य ‎(sū́rya) ).
  2. دکتر کزازی در مورد واژه ی " خور " می نویسد : ( ( خور در پهلوی خُوَر xwar بوده است . سور و میهمانی در این زبان خورن Xwaran خوانده می شده است . ) ) ( ( خور و خواب و آرام جوید همی، وز آن زندگی کام جوید همی . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 195 )

اسم خاص

ویرایش
  1. خورشید، آفتاب.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

  1. ریشة خوردن، خوراک.
  2. خوردنی.

خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.خور (جمع خور‌ها)

  1. خورشید، هور

ریشه‌شناسی ۲

ویرایش

گرفته‌شده از زبان عربی.

آوایش

ویرایش
  • [xuːɾ]

صفت فاعلی

ویرایش
  1. در ترکیب به معنی خورنده آید: باده خور، میراث خور.

منابع

ویرایش
  • فرهنگ لغت معین

ریشه‌شناسی ۱

ویرایش

آوایش

ویرایش
  • [xoɾ]

خطای اسکریپتی: تابع «template_categorize» وجود ندارد.خور (جمع خور‌ها)

  1. زمین پست، شاخه‌ای از دریا
برگردان‌ها
ویرایش
  1. ----

آوایش

ویرایش
  • [xor]

ریشه‌شناسی

ویرایش

مقایسه کنید با: خواهر (xwāhar/xāh~) در پارسی، گوہار (gohár) در بلوچی، خوشک (xošk) در کردی سورانی، xwişk و xweh در کردی کرمانجی، хо در آسی و𐬓𐬀𐬢𐬵𐬀𐬭 (xᵛaŋhar) در اوستایی. از ریشه پیش-هندو-ایرانی swasar- (مقایسه کنید با : स्वसृ (svásṛ) سنسکریت) از ریشه پیش-هندو-اروپایی swésōr (مقایسه کنید با քույր (kʿuyr) ارمنی، сестра́ (sestrá) روسی، chwaer ولزی، sœur فرانسوی و sister انگلیسی. )

خور

  1. خواهر