فارسی

ویرایش
  1. تو و میان ‌چیزی: لای کتاب، لای دیوار. لابه‌لا: ‹لابرلا› [عامیانه] تودرتو؛ تابرتا.
  2. تا، تای پارچه یا لباس. برای ~ی جِرز خوب بودن کنایه از: بی فایده و ناکارآمد بودن.
  3. قیچی
  4. مخفف لاینده. هرزه‌لا، هرزه‌گو، پرگو.

ریشه‌شناسی

ویرایش
  1. ششمین نُت در موسیقی.

صفت فاعلی

ویرایش
  1. پالاینده، صافی‌کننده.

فعل امر

ویرایش
  1. مخفف لای، امر از لاییدن.
  1. حرف نفی، نه.
  2. بر سر اسم درآید و معنی نا می‌دهد: لااَدری (نِمی‌دانَم)، لا - مذهب (بی دین و کیش).

ملایری

ویرایش
  1. پیش، نزد. پولْ لاتْ نی؛ یعنی پولْ پیشِت نیستْ.
  2. جا. بیا ای لا؛ یعنی بیا این جا.

بختیاری

ویرایش
  1. طرف، سمت، جهت. comi-lâ: کدام طرف؟؛ ul-lâ:آن طرف؛ il-lâ این‏طرف
  2. لاى، میان
  3. تعصب، جانبدارى. lâ mon-e dâra: جانب مرا دارد؛ lâ berâr-e-se nila:از برادرش جانبدارى می‌کند.

دزفولی

ویرایش
  1. پایین پیراهن را به صورت سبد و ظرف گرفتن برای گذاشتن چیزی در آن.
  2. کِناره، لبه.