سفاردن

فارسی

ریشه‌شناسی

برآمده از سفارش + ـدن

مصدر گذرا

1. درخواست ساخته‌شدن، تامین‌شدن، یا تحویل‌شدن چیزی به ارایه دهنده‌اش؛ سفارش دادن:

   یه نرم‌افزار فروشگاهی بهش سفاردم.

   کالاهای مورد نیاز خانه را به یه فروشگاه اینترنتی، ازطریق سایت‌اش، سفاردم.

   چهارتا نان دو رو کنجد به شاطر سفاردم.

صرف فعل

سفاردن [سِفارْدَنْ]

فعل‌ها
بن واژه			سفاردن
بن ماضی			سفارد
بن مضارع			سفار
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	سفاردم	سفاردی	سفارد	سفاردیم	سفاردید	سفاردند
	استمراری	می‌سفاردم	می‌سفاردی	می‌سفارد	می‌سفاردیم	می‌سفاردید	می‌سفاردند
	کامل	سفارده بودم	سفارده بودی	سفارده بود	سفارده بودیم	سفارده بودید	سفارده بودند
	التزامی	سفارده باشم	سفارده باشی	سفارده باشد	سفارده باشیم	سفارده باشید	سفارده باشند
	مستمر	داشتم می‌سفاردم	داشتی می‌سفاردی	داشت می‌سفارد	داشتیم می‌سفاردیم	داشتید می‌سفاردید	داشتند می‌سفاردند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	سفارم	سفاری	سفارد	سفاریم	سفارید	سفارند
	استمراری	می‌سفارم	می‌سفاری	می‌سفارد	می‌سفاریم	می‌سفارید	می‌سفارند
	کامل	سفارده‌ام	سفارده‌ای	سفارده/سفارده‌است	سفارده‌ایم	سفارده‌اید	سفارده‌اند
	ملموس	دارم می‌سفارم	داری می‌سفاری	دارد می‌سفارد	داریم می‌سفاریم	دارید می‌سفارید	دارند می‌سفارند
	التزامی	بسفارم	بسفاری	بسفارد	بسفاریم	بسفارید	بسفارند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم سفارد	خواهی سفارد	خواهد سفارد	خواهیم سفارد	خواهید سفارد	خواهند سفارد
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بسفار			بسفارید
	نهی		نسفار			نسفارید