سفتن

فارسی

ریشه‌شناسی

• پهلوی

آوایش

• آیپا: /suftæn/

مصدر متعدی

1. سوراخ کردن.

مصدر لازم

1. سوراخ شدن.

آوایش

• آیپا: /softæn/
• هجاوندی :سُفتَن

فعل

سوراخ کردن

صرف

فعل‌ها
بن واژه			سفتن
بن ماضی			سفت
بن مضارع			سنب
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	سفتم	سفتی	سفت	سفتیم	سفتید	سفتند
	استمراری	می‌سفتم	می‌سفتی	می‌سفت	می‌سفتیم	می‌سفتید	می‌سفتند
	کامل	سفته بودم	سفته بودی	سفته بود	سفته بودیم	سفته بودید	سفته بودند
	التزامی	سفته باشم	سفته باشی	سفته باشد	سفته باشیم	سفته باشید	سفته باشند
	مستمر	داشتم می‌سفتم	داشتی می‌سفتی	داشت می‌سفت	داشتیم می‌سفتیم	داشتید می‌سفتید	داشتند می‌سفتند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	سنبم	سنبی	سنبد	سنبیم	سنبید	سنبند
	استمراری	می‌سنبم	می‌سنبی	می‌سنبد	می‌سنبیم	می‌سنبید	می‌سنبند
	کامل	سفته‌ام	سفته‌ای	سفته/سفته‌است	سفته‌ایم	سفته‌اید	سفته‌اند
	ملموس	دارم می‌سنبم	داری می‌سنبی	دارد می‌سنبد	داریم می‌سنبیم	دارید می‌سنبید	دارند می‌سنبند
	التزامی	بسنبم	بسنبی	بسنبد	بسنبیم	بسنبید	بسنبند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم سفت	خواهی سفت	خواهد سفت	خواهیم سفت	خواهید سفت	خواهند سفت
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بسنب			بسنبید
	نهی		نسنب			نسنبید

منابع

• فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

انگلیسی

pierce

• perforate
• bore