فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • ایرانی

آوایش ویرایش

  • /فیریدَن/

  مصدر لازم ویرایش

فیریدن

  1. خرامیدن، با ناز و تکبر رفتار کردن.
  2. مسخره کردن.

  فعل ویرایش

  1. خرامیدن، خرامیدن با ناز. تکبر و افاده کردن، بطر.
  2. پر نعمت شدن. به رفاه رسیدن.
  3. استهزا کردن، مسخره کردن، مسخره‌ و استهزا کردن.

  مثال ویرایش

  1. زین و زآن چند بود بر که و مه -- مر تو را کشّی و فیریدن و غنج (سوزنی)


=منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین