فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • فارسی

آوایش ویرایش

  • /آسودَن/

  مصدر فعل متعدی ویرایش

آسودن

  1. راحت شدن، از نگرانی و اضطراب رهایی یافتن، آرام و قرار گرفتن. آرمیدن، آرامیدن، آرام گرفتن.

  مصدر لازم ویرایش

  1. آرمیدن، استراحت یافتن. سکون یافتن، آرام گرفتن. خوابیدن، خفتن. توقف کردن، درنگ کردن.

مترادف‌ها ویرایش


برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن