تحریکیدن

فارسی

ریشه‌شناسی

تحریک + ـیدن

مصدر گذرا

• /تَحْریکیدَنْ/

1. چیزی را با چیزی دیگر به حرکت، رشد، کنایی، یا بهبود واداشتن:

   تیم اقتصادی دولت، با شفافیدن، اقتصاد کشورمان را تحریکید.

   پزشک هه اندام‌های آسیب‌دیده‌اش را، برای آغاز خودترمیمی، با داروهایی تحریکید.

فعل

تحریکیدن [تَحریکیدَنْ]

فعل‌ها
بن واژه			تحریکیدن
بن ماضی			تحریکید
بن مضارع			تحریک
شخص		مفرد			جمع
		اول شخص	دوم شخص	سوم شخص	اول شخص	دوم شخص	سوم شخص
گذشته		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	تحریکیدم	تحریکیدی	تحریکید	تحریکیدیم	تحریکیدید	تحریکیدند
	استمراری	می‌تحریکیدم	می‌تحریکیدی	می‌تحریکید	می‌تحریکیدیم	می‌تحریکیدید	می‌تحریکیدند
	کامل	تحریکیده بودم	تحریکیده بودی	تحریکیده بود	تحریکیده بودیم	تحریکیده بودید	تحریکیده بودند
	التزامی	تحریکیده باشم	تحریکیده باشی	تحریکیده باشد	تحریکیده باشیم	تحریکیده باشید	تحریکیده باشند
	مستمر	داشتم می‌تحریکیدم	داشتی می‌تحریکیدی	داشت می‌تحریکید	داشتیم می‌تحریکیدیم	داشتید می‌تحریکیدید	داشتند می‌تحریکیدند
حال		من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
	ساده	تحریکم	تحریکی	تحریکد	تحریکیم	تحریکید	تحریکند
	استمراری	می‌تحریکم	می‌تحریکی	می‌تحریکد	می‌تحریکیم	می‌تحریکید	می‌تحریکند
	کامل	تحریکیده‌ام	تحریکیده‌ای	تحریکیده/تحریکیده‌است	تحریکیده‌ایم	تحریکیده‌اید	تحریکیده‌اند
	ملموس	دارم می‌تحریکم	داری می‌تحریکی	دارد می‌تحریکد	داریم می‌تحریکیم	دارید می‌تحریکید	دارند می‌تحریکند
	التزامی	بتحریکم	بتحریکی	بتحریکد	بتحریکیم	بتحریکید	بتحریکند
آینده	-	من	تو	او	ما	شما	اویان/آن‌ها
		خواهم تحریکید	خواهی تحریکید	خواهد تحریکید	خواهیم تحریکید	خواهید تحریکید	خواهند تحریکید
دستوری		-	تو	-		شما	-
	امر		بتحریک			بتحریکید
	نهی		نتحریک			نتحریکید

برگردان

سبب حرکت شدن

• انگلیسی: stimulate (en)