فارسی ویرایش

مصدر لازم ویرایش

  1. گریستن پرصدا همراه تنفس کوتاه و ناگهانی:
    متوجه شدم چون نمره‌ی پایان‌ترم‌اش کم‌شده بود در اتاق‌اش داشت می‌هقید.
  2. گفتن چیزی هنگام هقیدن؛ هقگفتن:
    می‌هقید که دیگر دوستم ندارد.

صرف فعل ویرایش

هقیدن [هِقیدَنْ]

برگردان ویرایش