هقگفتن
فارسی ویرایش
ریشهشناسی ویرایش
مصدر ویرایش
- گفتن چیزی هنگام هقیدن:
- میهقگفت که دیگر دوستم ندارد.
صرف فعل ویرایش
هقگفتن [هِقْگُفْتَنْ]
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | هقگفتن | ||||||
بن ماضی | هقگفت | ||||||
بن مضارع | هقگوی | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | هقگفتم | هقگفتی | هقگفت | هقگفتیم | هقگفتید | هقگفتند | |
استمراری | میهقگفتم | میهقگفتی | میهقگفت | میهقگفتیم | میهقگفتید | میهقگفتند | |
کامل | هقگفته بودم | هقگفته بودی | هقگفته بود | هقگفته بودیم | هقگفته بودید | هقگفته بودند | |
التزامی | هقگفته باشم | هقگفته باشی | هقگفته باشد | هقگفته باشیم | هقگفته باشید | هقگفته باشند | |
مستمر | داشتم میهقگفتم | داشتی میهقگفتی | داشت میهقگفت | داشتیم میهقگفتیم | داشتید میهقگفتید | داشتند میهقگفتند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | هقگویم | هقگویی | هقگوید | هقگوییم | هقگویید | هقگویند | |
استمراری | میهقگویم | میهقگویی | میهقگوید | میهقگوییم | میهقگویید | میهقگویند | |
کامل | هقگفتهام | هقگفتهای | هقگفته/هقگفتهاست | هقگفتهایم | هقگفتهاید | هقگفتهاند | |
ملموس | دارم میهقگویم | داری میهقگویی | دارد میهقگوید | داریم میهقگوییم | دارید میهقگویید | دارند میهقگویند | |
التزامی | بهقگویم | بهقگویی | بهقگوید | بهقگوییم | بهقگویید | بهقگویند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم هقگفت | خواهی هقگفت | خواهد هقگفت | خواهیم هقگفت | خواهید هقگفت | خواهند هقگفت | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بهقگوی | بهقگویید | |||||
نهی | نهقگوی | نهقگویید |