فارسی ویرایش

مصدر ویرایش

  • /پُرْسیدَنْ/
  1. فرایند خبر گرفتن؛ پرسش کردن:
    پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.
  2. احوالپرسی:
    بنظرم، پرسیدن حال خویشاوندان نزدیک واجب است.
  3. عیادت:
    پرسیدن حال بیمار باعث دلگرمی بیمار و خانواده‌اش است.
  4. بازخواست:
    پرسیدن علت رفتارش نیازه.

فعل ویرایش

پرسیدن

  • /پُرْسیدَنْ/
  1. اطلاعی را از کسی برای آگاهی‌یافتن از چیزی درخواست کردن:
    دیروز حال پدرش را ازش پرسیدم.

برگردان‌ ویرایش