فارسی ویرایش

ریشه لغت ویرایش

  • پهلوی

آوایش ویرایش

  • /است/

  مصدر فعل متعدی ویرایش

دادن

  1. سپردن، واگذار کردن چیزی به کسی یا جایی؛ مقابل گرفتن.
  2. بخشیدن، زدن، حمله کردن، خوراندن، برآوردن، رویاندن.

  فعل ویرایش

  1. كنش واگذار كردن و تسليم كردن؛ كنش آفريدن، خلق كردن در واژه دادار به چم آفريدگار نمايان است.

  مثال‌ها ویرایش

  1. وبال است دادن به رنجور قند/كه داروی تلخش بود سودمند. «سعدی»
  2. در آن وقت نوميدی آن مرد راست/گناهم ز دادار داور بخواست. «سعدی»

  ریشه شناسی۲ ویرایش

  1. برگرفته از پارسی میانه:dah "دادن"، ماده ماضی dāt . در اوستایی: ريشه dā "دادن ، نهادن". ایران باستان: dāta مشتق از هندواروپایی: ريشه -dō به معنی دادن.

––––

برگردان‌ها ویرایش

منابع ویرایش

  • فرهنگ بزرگ سخن
  • فرهنگ لغت معین